"شالو" مصمم است برای خود شغلی دست و پا کند به همین دلیل به کارخانه "خانا" رجوع می کند.او با پسر صاحب کارخانه "دو" برخورد کرده و تصور می کند او راننده است.آنها با لباس مبدل به کشاورزان فقیر کمک کرده و پس از مدتی عاشق یکدیگر می شوند...
"شالو" مصمم است برای خود شغلی دست و پا کند به همین دلیل به کارخانه "خانا" رجوع می کند.او با پسر صاحب کارخانه "دو" برخورد کرده و تصور می کند او راننده است.آنها با لباس مبدل به کشاورزان فقیر کمک کرده و پس از مدتی عاشق یکدیگر می شوند...
اولین نفر باشید دیدگاهی ثبت میکند
دیدگاه های کاربران